خاطرات خوابگاه

ساخت وبلاگ
گاهی دل خوشی های زندگی آنقدر فوران میکند که نمیدانی بخاطر کدامشان خوشحال باشی. گاهی از زمین و زمان خبرهای خوب میبارد و این وسط "تو" هستی که شک میکنی به خواب و بیداری ات! گاهی قدم زدن با یک دوست، آنقدر شیرین است که دعا میکنی کاش زمان در آن لحظه متوقف خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 8:07

خیلی دقیق بخواهم بگویم، درست بیست و سه ساعت و چهل دقیقه و شانزده ثانیه است که به طرزِ دهشناکی، نه اعصاب دارم و نه حوصله. کز کرده‌ام روی تَختَم و به گوشه‌ای از اتاق خیره مانده‌ام. هیچ صدایی برایم لذت‌بخش نیست و از دیدن هیچ جُنبنده ای خوشحال نمیشوم. به خاطرات خوابگاه...
ما را در سایت خاطرات خوابگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rafiename2016 بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 8:07